هر بار که تموم میشه دوباره بعد یه مدت از جای دیگه جور دیگه شروع میشه

میگن عشق یه عاشق با ندیدن کم نمیشه ولی مگه ما همدیگرو دیدیم

این چیه؟

میشه اسمشو گذاشت عشق؟

یه عشقی که حتی دیداری هم نداره؟ عشقی که هم حسرت داره هم ترس/؟

خدایا من رو داری با چی امتحان میکنی؟

من که بازنده شدم اونم بارها؟ اگه این باز هم بازنده بشم دیگه نمیتونم

نمیتونم

یعنی بعید می دونم

وقتی اینطوری درگیر شدم نمیدونم اخرش چی میشه

چند تا پنچ سال باید بگذره؟

.

.

قصه تلخیه تلخ غمگین

.

.

میترسم از زمانی که روزی برسه که بتونیم تو چشای هم نگاه کنیم

و بگه نمیخوامت

اونوقته که دیگه برام دنیای وجود نداره

من این حس رو یه بار تجربه کردم

شایدم دوبار هر بار بازنده وداغون شدم

به خاطر همین از دیدار میترسم

ولی حسرتشو دارم

.

.

خدایا کاش یه قلب داشتم که هیچ وقت عشق رو تجربه نمیکرد

قصه تلخ

مثل مجسمه

یه ,هم ,میشه ,بازنده ,شدم ,رو ,عشقی که ,هر بار ,چشای هم ,نگاه کنیم ,تو چشای

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

اخبار سيم کارت بازي دخترانه دانلود فایل خودروبر | خودرو بر تهران تربیتی دیپلم آسان بگیرید يادمان زندگي سرمایه داری englishgroupbushehr مدرسه فيزولوژي