sayeboon20



هر بار که تموم میشه دوباره بعد یه مدت از جای دیگه جور دیگه شروع میشه

میگن عشق یه عاشق با ندیدن کم نمیشه ولی مگه ما همدیگرو دیدیم

این چیه؟

میشه اسمشو گذاشت عشق؟

یه عشقی که حتی دیداری هم نداره؟ عشقی که هم حسرت داره هم ترس/؟

خدایا من رو داری با چی امتحان میکنی؟

من که بازنده شدم اونم بارها؟ اگه این باز هم بازنده بشم دیگه نمیتونم

نمیتونم

یعنی بعید می دونم

وقتی اینطوری درگیر شدم نمیدونم اخرش چی میشه

چند تا پنچ سال باید بگذره؟

.

.

قصه تلخیه تلخ غمگین

.

.

میترسم از زمانی که روزی برسه که بتونیم تو چشای هم نگاه کنیم

و بگه نمیخوامت

اونوقته که دیگه برام دنیای وجود نداره

من این حس رو یه بار تجربه کردم

شایدم دوبار هر بار بازنده وداغون شدم

به خاطر همین از دیدار میترسم

ولی حسرتشو دارم

.

.

خدایا کاش یه قلب داشتم که هیچ وقت عشق رو تجربه نمیکرد


دیشب برایم شب سختی بود

شبی که گفتم دیگر تمام شد باید دل بکنم

چیزی را گم کردم که برایم خیلی با ارزش بود

ولی دیری نکشید که پیدا شد

مثل مجسمه خشکم زد

زبانم بند آمده بود

پیدایش کردم

انگار که خدا تورا دوباره به من داد

نمی دانم اینجا را خدا با من بود

وگرنه

نابود می شدم

خدا را بارها شکر کردم از صمیم قلب

ببخش که تورا هم نگران کردم


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

translation2 آشپزی 20 پـــانـدای رنـــگـی دانلود اهنگ و تکست آهنگ فمینیست های ایرانی ستاره بامداد تو آمپاس شديدي هستم میم‌نوشت imageprocess shenkhtb